خوش آمد بهار
خوش آمد بهار
گل از شاخه تابيد خورشيد وار
چو آغوش نوروز پيروز بخت
گشوده رخ و بازوان درخت
گل افشاني ارغوان
نويد اميد است در باغ جان
كه هرگز نماند به جاي
زمستان اهريمني
بهاران فرا مي رسد
پرستيدني
سراسر همه مژده ايمني
***
در اين صبح فرخنده تابناك
كه از زندگي دم زند جان خاك
بيا با دل و جان پاك
همه لحظه ها را به شادي سپار
نوايي هم آهنگ ياران بر آر :
خوش آمد بهار
((فريدون مشيري))
بهار عشق
ديدم خبر از نگار آورده بهار
يك شمّه ز عطر يار آورده بهار
گفتم به دلِ مُرده كه: برخيز بُزك !
هم كمبزه، هم خيار آورده بهار
***
گفتند كه فصل سبزه و گل آمد
در دشت و دمن سوسن و سنبل آمد
خر در چمن عشق تو آوازي خواند
از عرعر او چهچه بلبل آمد !
***
شد از گل و سبزه شور بر پا در جان
صد شعله زد اين بهار شيدا در جان
دل نامش كه شنيد، يك جوري شد
انگار كه عاشق شده ام...مادر جان !
((سعيد سليمانپور))
مبارك باد بر ما سال خر گوش!
عزيزا سال نو صد بار تبريك
كه باشد سال نو، يك سال آنتيك
ميان سفره ها، استيك و ششليك
همه شاد و همه تيپ و همه شيك
همه خوشحال و خوش اخلاق و خوش پوش
مبارك باد بر ما سال خر گوش
مبارك باد سال نو به افراد
به ميلاد و به فرهاد و به فرشاد
به اكبر خان و بهنام و به نوشاد
به ريز و گنده و شاگرد و استاد
به هركس نامشان كردم فراموش
مبارك باد بر ما سال خرگوش
از اين پس زندگي سهل است و آسان
نخواهي داشت ديگر غصه ي نان
همه كمبود ها گردد فراوان
تمام جنس ها هم مفت و ارزان
نكُن فكر و نخور حرص و نزن جوش
مبارك باد بر ما سال خرگوش
شود اين اقتصاد ما شناور
و تومان با يورو گردد برابر
رفاه ما ز ژاپن هم فراتر
براي عزت و بهبود كشور
همه همفكر و همرزمند و همدوش
مبارك باد بر ما سال خرگوش
وجودت مي شود از شوق، لبريز
تمام لحظه ات شاد و دل انگيز
بهارت هم نگيرد رنگ پاييز
نگردي با عيال خود گلاويز
بگيري بچه هايت را در آغوش
مبارك باد بر ما سال خرگوش
بدا بر آن كه شخصي را دهد گير
كِشد بر روي او شمشير و زنجير
اگر رو هست، آخر مي رود زير
نترس از آن كه او دارد دل شير
كه باشد شير ، ترسوترتر از موش
مبارك باد بر ما سال خرگوش
«اغو»! اين فكر ها از سر به در كُن
كمي اطراف را سير و سفر كُن
كمي هم منطقت را بيشتر كُن
برو در سال نو فكري دگر كُن
((اگر داري تو عقل و دانش و هوش)) *
مبارك باد بر ما سال خر گوش!
((علي اصغر نجفي(اغو)))
* وام گرفته شده از مثنوي«موش و گربه» مولانا عبيد زاكاني
تحويل سال
با اين كه چوب لاي چرخ دنيا مي گذارند
ما باز مي چرخيم
راه مي رويم
به انتظار
در مدار 366 درجه
و آخر خط هم
سال
خود به خود تحويل مي شود
بي آنكه بدانند اما
چوب روزي
لاي چرخ دنيا
جوانه مي زند
((رضا قاسمي«فراز»))
5 شعر كوتاه از ((سيد حسن حسيني)) :
«1»
زمستان دست بردار نيست
صبح نخست نوروز برف مي بارد
شايد صلاحيت بهار رد شده
«2»
آجيل ها وتقويم
به بهار گواهي مي دهند
اما در اين ميان
تكليف بخاري
روشن نيست
«3»
ايام نوروز
پايتخت خلوت و دستش خالي
و پل هوايي
يتيمي از فلز
«4»
بهار: مسيحاي فصلها
درمانده از شفا دادن
به جيبهاي جذامي
«5»
برگ هاي تقويم چهار فصل مي تازند
در بادي كه مي وزد
از دور دستهاي ازل
لطفا از اين وبلاگ نيز بازديد نماييد :
www.varaghe-zendegi.blogfa.com

يك فنجان با من باش
نظرات شما عزیزان:
|